اعتراف میکنم بچه بودم وقتی بارون میومد تو راه برگشت از مدرسه
با چکمه هام از جاهایی رد میشدم که آب بیشتری جمع شده بود
کلی هم ذوق میکردم که پاهام خیس نمیشه…
عجب روزایی بود..
.
.
اعتــراف ميكنــم وفتــي بچــه بــودم با مشــت ميــزدم تو ســر و صــورت پســر خالـــم
كــه اون صـــدای "دِرررررش" كـــه تـــو فيلـــم هــاِی هنـــدی وقتــي بــه هـــم ديــگه مشــت ميزدنــد مـــيومد رو بشنـــوم
ولـــي فقـــط صـــداي گريه پسر خالمـــو ميشنيــــدم ^_^
.
.
اعتـراف ميكنـم بچـه كـه بـودم بلـد نبـودم آدامـس بـاد كنـم
آدامـس جـويـده شـده مـو ميـدادم بـه دختـر عمـوم تـا بـاد كنـه بعـد ميذاشتـم تو دهنــــم!
الان كــــه فكـرشو ميكنـم حالـم بهـم ميخـــــــوره:|
.
.
اعتراف می کنم سوم ابتدایی که بودم وقتی قرار بود سر کلاس مشق بنویسیم
دستمو خودکاری می کردم و به معلمم می گفتم خانم دستم خون اومده نمیتونم بنویسم
معلمم می گفت باشه ننویس
گودزیلایی بودمااا
ولی خدایی معلم هیچوقت به روم نیورد
.
.
اعتراف میکنم چند روز پیش دبیر نداشتیم
کلاس ما هم به شیطنت معروفه(چون من دانش آموزشم دیگه!)دوستمو تو سالن دیدم
به بچه ها گفتم بیاین درو بگیریم تا اذیتش کنیم.ازقضا مدیرمون یه دبیر شیمی رو واسه ما فرستاده بود
اینا پشت در منتظر بودن و در میزدن ،ما هم درو گرفته بودیم.داد زدم گفتم ناخناتو نشون بده
بعد از چند دقیقه فهمیدیم اون دبیر شیمیه بوده.معاون گفت ازانضباط همتون دو نمره کم میکنم.
.
.
اعتراف می کنم بچه که بودم فکر می کردم خارجیا که انگلیسی حرف می زنند
تو ذهنشون جمله ها رو به فارسی ترجمه می کنن!!!
.
.
بياين اعتراف کنيم که همه مون تو يه برهه از زندگيمون
به بازي "قايم باشک" ميگفتيم"قايم موشک"..
.
.
آقــا من اعتراف میکنم هنوز مثل بچگیا وقتی میخوام هویج بخورم اول دورشو میخورم
مغزشو در میارم بعد با کیف اونو میخورم مثل یه خرگوش واقعی ^-^
نگو که تو اینطوری نیستی o_O
.
.
اعتراف میکنم من هر وقت ميخوام با كسي تو مترو قرار بزارم
پشت گيت هاي مترو قرار ميزارم كه پول بليتش رو حساب نكنم !!!
خسيس هم خودتي !
.
.
اعتراف میکنم طفل معصوم که بودم وقتی فوتبال نشون میداد گوشه تلویزیون که مینوشت زنده
فکر میکردم منظورش اینه که تو این بازی کسی نمیمیره یا زخمی نمیشه همه حالشون خوبه :|
خو بچه بودم دیگه ، خنگولم خوتی :|
.
.
اعتراف می کنم
رفتم دم یخچال دیدیم یه پارچ آب هویچ موجود است!
نصف شو خوردم، دوباره سرش آب ریختم شد مثل اولش ؛ هیشکی هم هیچی نفهمید!
خدایا منو ببخش...
.
.
اعتراف میکنم راهنمایی که بودم هر سوالی که از اجتماعی بلد نبودم مینوشتم هرج و مرج...
لامصب همیشه هم نمره ی کاملو از اون سوال میگرفتم :))
.
.
اعتراف می کنم وقتی که موقع آفرینش داشتن شانس و تقسیم می کردن
من شخصا پای کامپیوتر بودم هندزفریم تو گوشم بود!