سـایـه هـای زنـدگـی مــن

قصه اصحاب کهف شوخیست ؛ اینجا یک روز که بخوابی همه تورا از یاد میبرند.

این روزها دچار سر گیجه‌ام

تلخ تر از تلخ…

زود می رنجم ، انگار گمشده‌ام! حتی گاهی می‌ترسم …

چه اعتراف بدی…

شاید لحظه کوچ به من نزدیک شده، دلم هوای سردی غربت دارد …

+ جمعه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۳ | 2:38 | shadi |

בلـــَم گرفتــﮧ… از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ… از همــﮧ فــَرآموشی هآ… از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ…

کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت…

“روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟

+ جمعه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۳ | 1:41 | shadi |

سخن عاشقانه گفتن دلیل عشق نیست...

عاشق کم است...

سخن عاشقانه فراوان...

عشق عادت نیست...

عادت همه چیز را ویران می کند

از جمله عظمت دوست داشتن را

از شباهت به تکرار می رسیم، از تکرار به عادت...

از عادت به بیهودگی و از بیهودگی به خستگی و نفرت...

+ پنجشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۳ | 16:33 | shadi |

 
دوجین کار سرم ریخته
 
خورشید را باید به آسمان سوزن کنم
 
منت ماه را بکشم تا به شب برگردد
 
باد ها را هل بدهم تا دوباره وزیدن بگیرند
 
وَ آنقدر با گل ها حرف بزنم
 
تا به یاد بیاورند , روزی زیبا بوده اند ...
 
بعد از تو این دنیا ,
 
یک دنیا کار دارد
 
تا دوباره
 
دنیا شود....
 
شهریار
 
+ شنبه چهاردهم تیر ۱۳۹۳ | 0:21 | shadi |

همیشه آخر قصه یکی راهی شده رفته 
یکی مبهوته و یاد روزای رفته می‌افته 

نه اون که میره می‌خواد و نه اینکه مونده می‌خنده 
شاید این جوری قسمت بود، چی میشه بی تو آینده 

چی میشه بی تو روزایی که هر لحظه‌ش یه دنیا بود 
نمیشه بی تو خندید و نمیشه فکر فردا بود 

تموم لحظه‌هام آهِ خیال با تو بودن شد 
چه روزایی که پژمرد و چه رویایی که پرپر شد 

یه عمره با خودم تنها ولی سخت میشه عادت کرد 
نمیشه رفته باشی تو، نمیشه اینو باور کرد 

خیابونای تاریک و یه از خود بیخود شبگرد 
یه مشت رویای تو خالی، همه دلتنگتن برگرد 

چی میشه بی تو روزایی که هر لحظه‌ش یه دنیا بود 
نمیشه بی تو خندید و نمیشه فکر فردا بود 

تموم لحظه‌هام آهِ خیال با تو بودن شد 
چه روزایی که پژمرد و چه رویایی که پرپر شد 

ترانه‌سرا: رضا میرفخرایی.

سیاوش قمیشی.

 

آینده باور بی تو رویا سیاوش قمیشی
+ شنبه سی و یکم خرداد ۱۳۹۳ | 11:40 | shadi |

یـاد سهـراب بخیـر....!

آن سهـرابی کـه تـا لحظـه خامـوشی گفـت:

تـو مرا یـاد کنی یـا نکنی

گر بـاورت بشـود یـا نشود

حرفـی نـیست

ولـی،

نـفسم میگـیرد

در هـوایی که نفـس های تـو نیسـت....

+ چهارشنبه بیست و یکم خرداد ۱۳۹۳ | 12:55 | shadi |

در شهری می ایستم که دختران بر بوسه های خویش قیمت میگذارند،
 
تا شاید پسران پولدار شریک آنها شوند!!
 
در شهری می اندیشم که پسرانش خود را چون دیوار محکم تعریف میکنند،
 
تا شاید دختران تکیه کنند بر باورهای شیشه ای آنها!

منم همچنان کاری جز نوشتن از دستم بر نمیاد.
+ دوشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۹۳ | 14:11 | shadi |

یک روز میرسد یک ملحفه سفید پایان میدهد…

به من…

به شیطنت هایم…

به بازیگوشی هایم…

به خنده های بلندم…

روزی که همه با دیدن عکسم بغض میکنند و میگویند:

دیوانه دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده….

+ دوشنبه دوازدهم خرداد ۱۳۹۳ | 0:52 | shadi |

این روزها فقط کافیه کمیـــــ حضور نداشته باشیـــــ ،

فراموشتــــــ نمی کننـــــ ،

بلکه براتـــــ یه جایگزینــــ انتخابــــ میکننـــــــ کهــ سرگرمــــ بشنــــــ...

بعد تو دلشونــــ میگنـــــ گور باباشــــــ که نیستـــــ ...!!!

+ یکشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۳ | 20:27 | shadi |

"فقط برو..."

ماندن همیشه خوب نیست؛رفتن هم همیشه بد نیست!

گاهی رفتن بهتر است،

گاهی باید رفت،

اگر نروی هر آنچه ماندنیست خواهد رفت.

اگر بروی،شاید با دل پر بروی و اگر بمانی،با دست خالی خواهی ماند.

گاهی باید رفت و بعضی چیزها را که بردنی نیست،با خود برد،

مثل یاد،مثل خاطره،مثل غرور

وآنچه ماندنی ست را جا گذاشت،

مثل یاد،مثل خاطره،مثل لبخند

رفتنت ماندنی می شود،وقتی که باید بروی،بروی!

وماندنت رفتنی می شود وقتی که نباید بمانی،بمانی!

برو و بگذار چیزی از تو بماند که نبودنت را گرانبها کند.

برو و نگذار ماندنت باری بشود بر دوشِ دل کسی که شکستن

غرورت برایش از شکستن سکوت آسانتر باشد!

عشقت را بردار و برو،

خوب برو،

زیبا برو،

شاد برو،

شاد از این باش که اگر ترا او نشناخت،عشق شناخت!!!

برو،فقط برو....!!!

+ یکشنبه یازدهم خرداد ۱۳۹۳ | 18:51 | shadi |

پـشـت شـیـشـه بـرف مـی‌بـارد

در سـکــوت سـیـنـه‌ام دسـتـی دانه‌ی انـدوه مـی‌کـارد . . .!

فروغ فرخزاد


+ دوشنبه بیست و هشتم بهمن ۱۳۹۲ | 11:9 | shadi |

دلمــ سی دوس دیری بـــی قراره

شـــــو و روزمــ ســراســر انتظــاره


دعــــا می کمــ کــــه تــا زیتر بمیرم


کــــه دونــــمــ درد دیری چــاره نـــاره


(لری)

+ دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ | 0:35 | shadi |

هــا وه ویرمـ

ده ایواره ســرد ســرد

می گوارنـﮯ ده کیچــه مــو چرچـﮯ خون دوره گــرد

گالــه می زه

قالـﮯ کهنــه مـﮯ سونمـ

دس دومـ مـﮯ سونمـ

جومیلــه رویـﮯ و دوری مـﮯ سونمـ

ار که ناری مشکــ جا دو مـﮯ سونمـ

اســر ده چشیای بووم حلقــه بس

آه سردی کشـﮯ ده دس فلکــ

اول عیده و نو ده سفره نیســا

ای خدا قــن ده حونه ت یه زندگـﮯ هیســا!

بوی نون تازه هوش ده سرمــو برده بـﮯ

اتفاقا دالکمـ هم روزه بـﮯ

خوورمـ  جست وه در ، بـﮯ روسری و پاپتـﮯ

گت وه چرچـﮯ سفره حالـﮯ می سونـﮯ؟!


ترجمــه در ادامه مطلب.


برداشته شده از وبلاگ ◕‿◕..ﮔـانگـلـوس..◕‿◕


Ɔσитιиʋɛ
+ دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ | 0:28 | shadi |


ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻡ ;

ﺧﺎﻟﻘﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺎﺯﻝ ﮐﺮﺩ ... !

ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻡ

ﺩﺭ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺛﺒﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ... !

ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯿﻬﺎﯾﺖ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻻﮎ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﺍ ... !

ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﺠﺎﻟﺖ ...

ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺗﻮﺍﻧﺖ ﻧﯿﺴﺖ !

ﻣﻨﻢ ﻟﯿﻼﯼ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺯﻟﯿﺨﺎﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ... !

ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮﻡ

ﭼﮏ ﻧﻮﯾﺲ ﻫﯿﭻ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ ... !

ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﻣﯿﺨﻨﺪﻡ ....

ﭘﺲ ﻣﺮﺍ ﮐﻪ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺑﺮﭼﺴﺐ ﻫﺮﺯﮔﯽ ﺑﺮﭘﯿﺸﺎﻧﯿﻢ ﻧﺰﻥ ... !

ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﻧﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ...

ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﻪ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻢ ...

ﺍﺭﯼ ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﮐﻪ ﻋﺸﻮﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺑﺮﺑﺎﺩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﻏﺮﻭﺭ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ

+ شنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۲ | 11:13 | shadi |

هیچ کاری بی معنی تر از این نیست که بخواهی برای کسی که برایش مهم نیستی از خودت بگویی...

+ جمعه یازدهم بهمن ۱۳۹۲ | 20:10 | shadi |

Sara