فک و فامیله ما داریم....فروردین 93 (سری 13)

این روزا عیدی فامیلای ماهم سوتی نمیدن بیایم اینجا بنویسیم بخندیم...

فک و فامیله ما داریم

اصن وضیه

.

.

به هیولای داداشم میگم بزرگترین ارزوت چیه؟

میگه تو ازدواج کنی و منم ابروتو جلو خانوادشون ببرم

دعواتون بگیره و طلاق بگیرین... فک وفامیله ماداریم؟

.

.

دیروزباموتورم خوردم زمین

بابام اومده بجاى اینکه بگه چیزیت نشده میگه حقته آدم بشونیستى

ازاونورعموم میگه اگه سرصحنه بودم یه کتک مفصل ازدستم میخوردى شانس اوردى...

احساس مسئولیتتون توحلقم... فک وفامیله ماداریم

.

.

خواهرم میخواست با ماشین بابام بره بیرون

دنده رو خوب جا ننداخته بود ماشین حرکت نمی‌کرد

اومده به بابام میگه بابا به ماشینت قفل کودک زدی؟!

من :|

سایپا مطمئن :|

بابام :|

همراه اول :|

خواهرم :-P

.

.

داشتیم با داداشم فوتبال دستی بازی میکردیم بش گل زدم

در اومده میگه من دیدم تو چشه دروازبان لیزر انداختی!!!!!!

.

.

امروز یکی از فامیلامون جلو همه دو بار گفت کاندوما پاش کیش اومده.

عزیز من اسمشو بلد نیستی نگو خب

تازه میگفت چی شده، چرا میخندین؟؟؟؟؟

من که از خنده بلند شدم رفتم

.

.

من و گودزیلامون داشتیم کلک پسته هامونو میکندیم

برگشتم از گودزیلا میپرسم اگه مامان اومد چی بش بگیم

جواب چی داده فک میکنین؟؟؟ برگشته میگه بگیم مهمون اومد

میگم کی مثلاً میگه اگه پرسید میگیم نمیشناختیمش

.

.

اونایی که تو عید نوروز وقتی براشون مهمون میاد اوقاتشون تلخ میشه

عصبانی میشن و مجبور میشن از فیلمشون بزننن

و زوری با مهمون چایی کوفت می کنن

واسه چی چهار بعد از ظهر میان عید دیدنی؟؟؟؟

.

.

رفته بودیم خونه ی عموم

زن عموم میگه تو این تعطیلات عید یه پام خونه ی مامانمه

یه پام خونه ی خواهرم، یه پام خونه ی داداشمه، یه پام هم خونه ی دخترم

آخه زن عموی من مگه تو اختاپوسی

.

.

رفته بودم خونه گودزیلامون دیدم کچل کرده گفتم علی موهات در نمیاد؟؟

گفت نه منم بهش گفتم برو حیاط یه زره کود بریز رو کلت درمیاد بعد دیدم رفت بیرون

هفته بعد رفتم پیشش دیدم تامنو دید فحش داد در رفت

آینده ی این مملکت دست اینجور بچه هاست!!!

.

.

مامانم زنگید خونه فامیلمون، یکم دیر جواب دادن

مامانم :خواب بودی؟؟؟

فامیلمون :نععع

مامانم :از چشات معلومه!!!

من...

تلفن...

رایتل....

.

.

گودزیلای خونواده (۳سالشه) اومده با عشوه میگه:

عمه من تصمیم خودمو گرفتم میخوام ازدواج کنم...

ما بچه بودیم پامونو جلو بابامون دراز نمیکردیم :(

.

.

رفتیم عید دیدنی صاحبخونه (پیرزنه) خیاراش خراب شده بود

عذرخواهی کرد و گفت :من نمیتونم میوه رو نگه دارم

پسرش گفت :تو هیچی نمیتونی نگه داری، تو بابامو نگه نداشتی!

به تعداد فامیل وضعه ها!

پسره :)

پیرزنه: O

بابای خدا بیامرز @_@

.

.

رفته بودیم خونه ی یکی از فامیلامون که باهاشون رو در وایسی داریم و خیلی آدم های محترمی اند.

داشتیم سریال پایتخت۳ میدیدیم که یهو گودزیلامون گفت:

اوس موسی وقتی میره دستشویی کی میشورتش؟؟؟

یعنی خودتون اون لحظه رو تصور کنید

.

.

گودزیلای عمم خیلی ناراحت اومده میگه جاستی بیبر وسط کنسرت نفسش گرفته

منم گفتم تو چرا ناراحتی گفت خو جاستین بمیره من با کی ازدواج کنم!

من :|

گودزیلای عمه :- (

جاستین بیبر :-))))

.

.

کنار خیابون وایساده بودیم به مامانم گفتم :

اگه الان یه ماشین چپ کنه با سرعت بزنه بهم چیکا می کنی؟

میگه راننده نمرده باشه همونجا کارشو؛ بعله... میگم آها من چی؟

نمیای ببینی چه سرم اومده؟ میگه نه تو که همون اول میمیری... من :/

.

.

تا دیروز پیش میخواستم گوشی بخرم

بابام میگفت همین که اس ام اس و زنگ بتونی باهاش بزنی کافیه

حالا امروز خودش رفته آیفون ۵ گرفته!

من سرمو به کجا بکوبم آخه :(

.

.

مامانم اومده تو اتاقم میگه :وای چقدر اتاقت گرمه، تو گرمت نیست بچه....؟

میگم :نه گرمم نیست.

مامانم :خب خوبه تو جهنمم ک بردنت راحتی گرمت نمیشه.....

عشق مادری ک همینجوری میچیکیه......