تــو مـغــازه یــه پـسـر بـچـه ی 5 6 سـالـه کـوچـولـو رو دیـدم کـه داشـت هـمـیـنـجـوری گـریـه مـی کـرد
و بـه مـامـانـش مـی گـفـت مـن از اون لــواشــک بـزرگـهـا مـی خـوام
مـامـانـش هـم بـهـش تـوجـه نـمـیـکـرد و مـی گـفـت کـوفـت بــخـوری
ایـن صـحـنـه رو کـه دیـدم بـه چـشـمـای مـعـصـومِ پـسـر بـچـه کـه پـر از اشـک شـده بـود
.
.
بقیه داستان در ادامه مطلب